تو که قول دادی نذاری این چشما بی تو بمونن خیس
روزها گذشته و حالا این منی ام که بی تو مونده .
یک سال گذشته .من دستامو گذاشته بودم تو دستای کسی و ژست های فوق العاده ای جلوی دوربین عکاس گرفته بودم.لبخند های دلنشینی روی صورتم چسبونده بودم .تمام قاعده هامو دور انداخته بودم و تو میدونی این یعنی چی .و تنها تویی که میدونی یعنی چی . عروس ستاره ها شده بودم و خورشید از دستام دور افتاده بود .سیاهی ای رو چشمام بند نمیشد و قطره ای و قطره هایی باهاشون شره میکردن .
یک سال گذشته . روزای سختی از من به جا مونده . عیدی گذشته بود که من هفت سین نداشتم .روزامو گذرونده بودم . تو هیچ روزی تو نبودی .فکرم با تو نبود! ولی جایی مونده بود که پیش تو نبود . این غم انگیز تر بود.
آوازهای زیادی تو تنهایی هام زمزمه کرده بودم. شعر های زیادی به در و دیوار خونه چسبونده بودم . تو مخاطب هیچ شعری نبودی . مخاطب هیچ شعری نموندی. اما همشون بدون تو مونده بودن. این غم انگیز تر بود.
بوسه ای شکل می گرفت. تو جای هیچ کسی نبودی . اما هیچ کس تو نبود. این غم انگیز تر بود .
یک سال گذشته و روزهای زیادی . من تنها نمونده بود . اما من منی بود که بی تو مونده بود. این از تمامش غم انگیز تر بود.
- ۹۸/۰۱/۱۶