فی الواقع

واسه کشتن پرنده ، پرشو ازش بگیر

سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۵۴ ب.ظ

چه جوری باید مردن آدما رو باور کرد؟ چه جوری باید باور کرد آدمی که کنارت بوده و از یه جو و هوای مشترک با تو نفس کشیده حالا دیگه نیست ؟ چه جوری باید باور کرد که تمام خنده ها و گریه ها و استرسا و نفس کشیدنای تا قبل اینش، تموم دویدناش ، راه رفتناش، نشستناش، تموم عملکردای حیاتیش، تموم تمومشون ، دیگه وجود نداره و انگار نه انگار که قبل از این بوده؟ چه جوری باید باور کرد؟ چه جوری باید از بهت بیرون اومد؟ چه جوری...؟

منو ببر به اون لحظه

چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۵۸ ب.ظ

ازم بپرس .

ازم بپرس چقدر دوست داری برگردی به اون روزا تا برات اشک بریزم و زار بزنم که منو برگردون . منو برگردون به همون روزا .

بعدش تو هم منو برگردون . خب؟

حرفایی زدی که همش دلم لرزید

چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۴۹ ب.ظ

+اگه بگم دیگه نمیخوام ببینمت، چه حسی بهت دست میده؟

_من گفتم ازت خوشم میاد. نگفتم عاشقتم!


 دیالوگ

منو کی این حالم کرد؟

چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۲:۴۳ ب.ظ




never let me fall

دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۴۳ ب.ظ

I cant help you

You cant help me

We cant help each other

So

Put my hand in the hands some one who can help


کنار خیابون ایستاده بودم منتظر . اس ام اس اومده بود که پنج دقیقه دیگه میرسه . یه آهنگ پنج دقیقه ای پلی کردم و گذاشتم تو گوشم و به خودم قول دادم تا تموم شدن آهنگ میرسه . به خودم که اومدم دیدم دارم اهنگ و میزنم جلوتر تا زودتر تموم بشه و اون هم زودتر برسه .
اگه این کوچیکترین صورت مسئله تو زندگی من باشه من همین قدر احمقانه دارم حلش میکنم . پس از صورت مسئله های بزرگتر و حیاتی تر حرف نزنیم که حماقتشون به نسبت خیلی بزرگ تر میشه .

IM WILL NEVER GONNA DANCE AGAIN

پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۴۳ ق.ظ

"میخاستمت ولی نموندی پیشم

حتی بمونی عاشقت نمیشم"


+way I danced with you

+Music palyed and peaple sang

 JUST 4 ME CHURCH BELLS RANG

I lost a part of me

سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۱۸ ق.ظ
من و تو چی میدونیم مگه؟ چی از سرمون میگذره که دلمونو درد میاره؟ چی میدونیم؟ چی میفهمیم؟تموم شده. تموم دوره های خوش وخوب تموم شده. برگشتیم به توهم های قبلی . به رنگین کمونای دروغی . چی میدونیم؟ چی میفهیم ؟ سرمون درد میکرد واسه رسیدنمون به پرتگاه و حالا که رسیدیم داریم چیکار میکنیم؟ با گریه زل زدیم ب بلندیا و چیو طلب میکنیم؟ تو چی میفهمی؟ من و تو چی میفهمیم؟ چی میدونیم از درد استخونایی که جونت و به لبت میکشونن و موقع بالا اوردنش مجبور به قورت دوبارش میکنن ؟ چی میدونیم از به فنا رفتن آرزوهای دور و دیرینه مون؟ من و تو از هم چی میدونیم ؟ چی میدونیم که زل میزنیم به چشمای همو واسه فرارمون نقشه میچینیم؟
قلبامون درد میگیره و تنهامون میزارن.  عاشق عشقاشون میشن و من و تو رو ب حال خودمون میزارن.  دست من و تو رو تو دست هم میزارن و چیزی نمیدونن . اخه مگه اونا چی میدونن؟ چی میدونن مگه ؟ از کابوسای نصفه شبمون چیزی میدونن؟ از پیرزن چادر به سری که تو خوابامون بالا سرمون نشسته و فاتحه میخونه خبر دارن؟ از ترسامون! از ترسامون خبر دارن؟ میدونن ترس برمون میداره دستامون میلرزه و حتی نمیتونیم دستای همو بگیریم واسه دلگرمی؟ میدونن قلبمون تند میزنه گریمون میگیره ؟ اونا چی میدونن؟ من و تو چی میدونیم؟
اونا هیچی نمیدونن . ماها هیچی نمیدونیم . من و تو هیچی نمیدونیم.  هیچکی هیچی نمیدونه
.

|

جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۲۳ ب.ظ

دیگه آپ نمیشه

چون نویسنده تمام قطره به قطره ی زندگیش به فاک رفته و پس عملا چیزی برای نوشتن نیست!


52_نزار این اشکا بمونه روی گونه هام

دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۲۲ ب.ظ

تمام زندگی من به این شکل بوده.  همیشه دلتنگ کسانی بوده ام که دلتنگی کارساز نبوده . بعد چنگ زده ام به آدم هایی که دلتنگی را از سرم بیندازند.